top of page
UGC logo.png

جستجوی دانش

دانش چیست؟

دانش را می توان به عنوان حقایق، اطلاعات و مهارت هایی که از طریق تجربه یا آموزش به دست می آید تعریف کرد. درک نظری یا عملی یک موضوع.

 

چرا دانش مهم است؟

 

از خودمان بپرسیم - اگر نمی دانستیم چگونه بخوریم، بنوشیم، صحبت کنیم، بخوانیم، بنویسیم، راه برویم، بدویم، بخندیم، بازی کنیم، گریه کنیم، شنا کنیم، لباس بپوشیم، خلاق باشیم، عشق خود را به یکدیگر ابراز کنیم، به یکی کمک کنیم. دیگری - زندگی ما چگونه خواهد بود؟ آیا شبیه پرنده است یا گربه یا سگ یا مورچه یا موش یا ماهی؟ اما مطمئناً موجودات دیگری غیر از انسان به نظر می رسد که به طور غریزی می دانند چگونه برخی از این کارها را انجام دهند - پس چه چیزی ما انسان ها را متفاوت می کند؟ آیا انسانها این توانایی را دارند که دانش را به روش دیگری جستجو کنند؟ شاید به نحوی که به ما در تشخیص خوب از بد، درست و نادرست کمک کند؟ اگر چنین است، فایده دانستن خوب و بد چیست، اگر نتوانیم از آن برای به کارگیری این دانش برای رفع مشکلات جهان استفاده کنیم؟ آیا انسان ها این مسئولیت را دارند که مشکلات این دنیا را از طریق شناخت خیر و شر رفع کنند؟ آیا این است که انسان‌های دارای اراده آزاد می‌توانند پس از رسیدن به دانش، با کمال میل این هدف خود را بپذیرند؟ و علم خدا چیست؟ - چگونه می توان خدا را بهتر از سایر مخلوقاتش شناخت؟ آیا انسانها به دلیل تواناییشان در شناخت خیر و شر از همه موجودات دیگر توانایی شناخت خدا را دارند؟ و از طریق تأمل در مورد صفات زیبای او و گنجاندن آنها در زندگی خودمان؟ - یقیناً خدا خوب است - و ما چگونه می‌توانیم خوب بشناسیم بدون اینکه خلاف آن را بدانیم؟ چگونه می‌توانیم عکس آن را بدانیم اگر زندگی پر از مبارزه و فراز و نشیب، زندگی دوگانگی نداشته باشیم؟ اگر علم به جهنم و خود مرگ نداشته باشیم، چگونه قدر بهشت و ابدیت را بدانیم؟

 

طبق کتاب مقدس، دانش و حکمت برای صاحبان آن نعمت است. از طلا و نقره گرانبهاتر و از جواهرات گرانبها دلپذیرتر است. کسانی که آن را می جویند و آن را می یابند، می فهمند که مواد این زندگی موقتی است، مانند گلی که پژمرده می شود و می میرد و به خاک تبدیل می شود، در حالی که خرد و دانش و عشق می تواند سفری بی نهایت و جاودانه و منتهی به آن باشد. آرامش درونی اگر به روشی خلاقانه استفاده شود.

 

چگونه بدون آگاهی به حقیقتی برسیم؟ ممکن است کسی بپرسد: "اما چرا جستجوی حقیقت مهم است؟" اما چگونه می توانیم بدون حقیقت تشخیص دهیم که چه چیزی درست است از نادرست یا خوب و بد؟ ممکن است کسی بپرسد "اما چرا باید بدانیم خوب و بد چیست؟" اما چگونه می‌توانیم بدون آگاهی از درست در مقابل نادرست، خوب و بد، بدانیم چه چیزی به ما سود می‌رساند و چه چیزی به ما ضرر می‌رساند؟ ممکن است کسی بپرسد: "اما چرا باید بدانیم چه چیزی به ما آسیب می رساند و چه چیزی به ما سود می رساند؟" -چرا اینقدر سوال می پرسیم؟ - شاید پس ما باید به سادگی تسلیم اراده خدا شویم و از پرسیدن این همه سوال دست برداریم؟ یقیناً او بهتر می داند چه چیزی برای ما خوب است و چه چیزی برای ما بد؟ چرا نمی پذیریم که او بهتر می داند و از هدایت او پیروی کرده و دستورات او را اطاعت نمی کند؟ ممکن است یکی به این سؤال ادامه دهد که ... "اما چگونه می دانیم که احکام او حقیقت است؟" -خب- شاید پاسخ در اینجا نهفته باشد- از طریق دانش، خرد و درک... هنگامی که احکام بر دل ما نوشته شد- و ما به صحت آن متقاعد شدیم- قطعاً این وظیفه ماست که با کمال میل اطاعت کنیم... و مطمئناً در آن صورت نگه داشته خواهیم شد. سوال برانگیز؟

 

اما دانش بدون حکمت در مورد بهترین استفاده از آن برای نفع دیگران چه فایده ای برای جهان دارد؟ و اگر برای دیگران همان چیزی را که برای خودشان می‌خواستند نمی‌خواستند، چرا باید آن را با دیگران به اشتراک بگذارد؟ پس چگونه می توان دانش را به گونه ای به کار برد که خدا را خشنود سازد - بدون عشق یا خرد؟

 

برخی از مفاهیم برای تأمل:

آیا فقط دانستن کافی است؟ آیا ما واقعاً می دانیم که در مورد چه چیزی می خوانیم یا به آنها آموزش داده می شود - اگر تجربه نکنیم؟ چگونه می‌توانیم آنقدر خوب بدانیم که واقعاً بفهمیم؟ وزن دانش ما چگونه سنجیده می شود؟ آیا اندازه گیری می شود؟ آیا با نیت سنجیده می شود؟ یا حرف یا عمل؟ آیا این است که یکی تایید می کند بعدی؟ اگر عمل مؤید علم گفتار ماست و گفتار مؤید علم قلب ماست، پس مطمئناً تنها با کتابها و آموختن علم از پدران ما و پدرانشان در طول نسلها برای تأیید علم ما به ایمان به خدا کافی نیست؟ آیا بدون صدق و تأیید ایمان ما از طریق عمل، علم ما بی ارزش می شود؟ یقیناً بدون حقیقت و حکمت و عشق، معرفت در زندگی دنیوی بیان و معنایی ندارد؟

 

چگونه می توانیم دانش را به دست آوریم و واقعاً از آن قدردانی کنیم اگر فعالانه و با میل آن را جستجو نکنیم؟ اگر اهمیت آن را درک نمی کنیم، چرا باید به دنبال آن باشیم؟ چگونه بدون خرد اهمیت آن را درک کنیم؟ چگونه بدون استفاده از ذهن قلب و روح خود، قدردان حکمت باشیم؟ چگونه می توانیم از قلب و ذهن خود بدون حواس فیزیکی خود استفاده کنیم؟ چگونه می توانیم از حواس خود بدون وجود فیزیکی خود در خلقت استفاده کنیم؟ اگر همه چیز یکسان و ثابت بود، حواس ما چه چیزی را درک می کرد؟ بنابراین مطمئناً فقط از طریق زندگی دوگانگی و تغییر و آفرینش دائمی می‌توان حواس ما را به گونه‌ای درک کرد که حکمت را به گونه‌ای درک کند که به ما کمک کند تا دانشی را که به دنبال آن هستیم قدر بدانیم و از آن استفاده کنیم؟    

 

اگر نتوانیم آن را "درک" کنیم، دانش به عنوان "کلمات" چه کاربردی دارد؟ چگونه می‌توانیم دانش را بدون استفاده از منطق و دلیل «درک» کنیم؟ نیروی محرکه نیست  ذهن ما به دنبال حقیقت است؟ آیا نیروی محرک پشت به اشتراک گذاشتن دانش و حکمت و استفاده از آن برای سود بردن به دیگران در قلب ما نیست؟ روح ما در این میان چه نقشی دارد؟ آیا روح ما در تلاش برای شناخت خدا آرامش درونی پیدا می کند؟ آیا این نیروی محرکه پشت قلب و ذهن ما ترکیب شده است؟

 

اگر نتوانیم آن را به عنوان حکمت به کار ببریم، دانش چه فایده ای دارد؟ چگونه می توانیم دانش را به گونه ای به کار ببریم که به دیگران کمک کند در صورتی که اشتراک آن از عشق ناشی نمی شود؟ پس بدون عشق علم چه سودی به دنیا دارد؟

 

آیا جهل سعادت نیست؟  آیا آدم و حوا قبل از اینکه از «درخت معرفت خیر و شر» بخورند، در باغ عدن خوشحال نبودند؟ آیا این خود معرفت بود که به «سقوط از بهشت» آنها انجامید یا نافرمانی از خدا بود که منجر به مبارزه دنیوی و سرانجام مرگ آنها شد. چرا وقتی از درخت معرفت خیر و شر خوردند، درخت حیات را حرام کردند؟ کتاب مقدس ابراهیمی همیشه به ما توصیه می کند که به دنبال علم و حکمت و فهم باشیم، پس منطقی است که نتیجه بگیریم که این معرفت خیر و شر نیست که به مرگ می انجامد، بلکه نافرمانی خدا پس از رسیدن به علم است. ما هنگامی که انسان از خدا سخنانی در مورد درست و نادرست دریافت می کند، رد این هدایت (از درک من) و سرپیچی آگاهانه از هدایت است که منجر به مرگ جسمانی و روحی می شود. این حالت اعتقاد به «خودکفایی» و «از خود خدا بهتر می‌داند و نیازی به «توکل» به خدا به عنوان منبع حیات و روزی و هستی ندارد، در نزد خداوند مانند «تکبر» است. و این چیزی است که شاید بتوان آن را به ماجرای سقوط «ابلیس یا شیطان» از بهشت به دلیل سرپیچی ارادی او از فرمان خدا در زمانی که آدم را ساخت و از فرشتگان خواست که بر او سجده کنند، ابلیس (شیطان) نپذیرفت. او معتقد بود که از آدم «بهتر» است زیرا شیطان از آتش و آدم از گل ساخته شده است. پس چرا یک خدای دوست داشتنی به ما اجازه می دهد که در این حالت به ما اجازه داده شود که از درخت زندگی بخوریم و تا ابد در این وضعیت مرگ معنوی ناشی از نافرمانی ارادی از احکام خدا باشیم؟ مطمئناً او می خواهد که ما زمانی را صرف زمین کنیم و بیاموزیم که چگونه دانش و خرد و درک را دوباره به دست آوریم تا بتوانیم قبل از اینکه اجازه داشته باشیم از درخت زندگی بخوریم و جاودانه شویم، خود را با میل و میل به اراده الهی او "تسلیم" کنیم؟ به این ترتیب می بینیم که تنها راه بازیابی حیات معنوی تسلیم شدن به خواست خدا و پذیرفتن از روی رغبت این است که او بهتر می داند چه چیزی برای ما خوب است و چه چیزی برای ما بد است، و اطاعت از دستورات او پس از نوشته شدن بر قلب ما. و سپاسگزاری از روزی او با استفاده از رزق و روزی که با کمک به دیگران از طریق محبت به ما می دهد. بنابراین استفاده از خرد برای کسب دانش و به کارگیری این دانش از طریق عشق و خرد با به اشتراک گذاشتن آن با دیگران تا حد توان و توانایی های خود.

 

بر اساس کتاب مقدس، گناهی که از روی جهل انجام شود، قابل بخشوده است، اگر کسی که مرتکب گناه شده، آگاه شود و توبه کند و راه خود را اصلاح کند. پس چرا فقط یک زندگی جاهلانه زندگی نکنیم، زیرا در این صورت تمام گناهان ما بخشیده می شود، اگر تقصیر ما نباشد، و اگر گناهی که مرتکب می شدیم از آن بی خبر باشیم؟ آیا زندگی در جاهلیت امن تر از زندگی دانش نیست؟ یقیناً با طلب علم و کسب علم، مسئولیت بزرگی به همراه دارد که باید آن را عاقلانه به کار گرفت و ما را در موقعیتی قرار داد که توسط قاضی نهایی احضار شویم؟ آیا زندگی در جاهلیت به ما این امکان را می دهد که مانند یک کودک باشیم، بدون مسئولیت باشیم و هر طور که می خواهیم بخوریم و بیاشامیم، هر چه می خواهیم انجام دهیم و از زندگی حداکثر لذت را ببریم؟ آیا آدم و حوا انتخاب کردند (با استفاده از اراده آزاد خود)  آیا با خوردن از درخت معرفت خیر و شر برای انجام اراده خدا در زمین، مسئولیت در این قلمرو پایین را بپذیرند؟ آیا این هدف انسان است؟ یا دشمنی از خودخواهی خدا وسوسه شده‌اند که با علم به حقیقت، آگاهانه خود را بهتر از سایر مخلوقات او فرض کرده است؟ آیا شر برای کسانی که روی زمین هستند در نظر گرفته شده است یا این یک وجود طبیعی است که زمانی وجود دارد که ما با اراده و آگاهانه خود را از خیر جدا کنیم؟ - اگر چنین است، پس مطمئناً باید بتوانیم با کمال میل تسلیم اراده الهی او شویم و خود را از هر شری دور کنیم. در این دنیا به طوری که حتی آنچه بد به نظر می رسد در واقع می تواند برای ما خوب باشد؟ پس آیا بهشت در وجود دنیوی حالتی است یا فقط در آخرت ممکن است؟

 

اما قلب و ذهن ما به طور طبیعی به چه کاری تمایل دارد؟ اشتیاق طبیعی جستجوی دانش و حقیقت از کجا می آید؟ آیا غریزی است؟ آیا میل طبیعی روح به طلب علم و حکمت است؟ و اگر چنین است، پس چرا بسیاری از ما آن مسیر جستجوی حقیقت را رد می کنیم؟ نوزادی که در این دنیا به دنیا می آید به طور طبیعی برای «یادگیری» و «رشد» رشد می کند تا بتواند روزی تا آنجا که ممکن است از نظر جسمی «خودکفا» شود. سایر حیوانات راه رفتن، صحبت کردن، و شکار کردن، و تامین زندگی خود را یاد می گیرند - اما همه ما در این دنیای طبیعی از یک رشد فیزیکی مداوم عبور می کنیم. می توان استدلال کرد که این تمایل طبیعی به «رشد» و یادگیری به دانش و خرد در شکل یا شکلی نیاز دارد. انسان ها به عنوان یک استثنا از سایر موجودات در این دنیای فیزیکی، این توانایی را دارند که از عقل منطقی و تفکر خود برای توسعه بیشتر رشد خود، در جنبه های ذهنی، جسمی، عاطفی و معنوی با استفاده از اراده آزاد خود مطابق با بهترین توانایی های خود استفاده کنند. . پس چرا برخی از ما این کار را انجام نمی دهیم - و اگر زندگی جاهلانه را انتخاب کنیم، آیا این امر در نظر خدای خالق ما قابل بخشش است؟

 

درک من این است که دانش مسئولیت بزرگی را به همراه دارد. طلب علم و سپس به کار بستن با رغبت این علم و اطاعت از اوامر او (بعد از اینکه علم به آنها رسید) برای کمک به خلقت خود، انسان را قادر می سازد تا از نظر روحی به مقامی صعود کند که از خود فرشتگان به خدا نزدیکتر باشند. تسلیم شدن آنها در برابر او و انتخاب زندگی به عنوان "بنده" او از روی اختیار است و نه از روی اجبار. اگر خدا صلح و محبت و شفقت و حکمت و همه مفاهیم زیبایی است که ما از طریق زندگی در این دنیای فیزیکی به عنوان موجودات روحانی در مورد آنها می آموزیم، پس کسی که در نزدیکی اوست از اشتراک در این خصوصیاتی که به وجود می آورد سود می برد. روح او - آرامش ابدی کسانی که نمی خواهند این مسئولیت را بر عهده بگیرند، ممکن است زندگی نادانی را انتخاب کنند. با این حال، با جهل، فقدان خرد به وجود می آید که منجر به یک زندگی کم رشد در چشم انداز سلامت جسمی، روحی و روانی می شود. کسانی که آگاهانه از جست و جوی راه حقیقت و دانش و خرد و درک از طریق خوداندیشی و خودآگاهی و مسئولیت رفتار خود سرباز می زنند و رد می کنند، بنابراین هرگز نمی توانند به آرامش روحی که جاودانه است برسند. اما در مورد کسانی از ما که از روی نادانی واقعی توانایی جستجوی دانش و خرد را نداریم، چه؟ به عنوان مثال به دلیل داشتن ضریب هوشی پایین یا نوعی ناتوانی؟- از درک من- اینها می توانند مانند سایرین از حالت آرامش برخوردار باشند، زیرا مسئولیتی در قبال عدم آزادی یا توانایی خود ندارند. برای انتخاب یا رد راه دانش جویی.

 

بنابراین ما می توانیم درک کنیم که به عنوان یک انسان - ما طبیعتاً مانند سایر موجودات مشتاق یادگیری و رشد هستیم و به احتمال زیاد تمایل ما به جستجوی حقیقت یک حالت طبیعی از وجود است. اما چگونه می توانیم حقیقت را بدون جستجوی دانش جستجو کنیم؟ چگونه می توانیم بدون حکمت در مورد اهمیت و فواید آن به دنبال علم باشیم؟ چگونه می توانیم حقیقتاً به دنبال حقیقت باشیم بدون اینکه دانشی بر قلب ما نوشته شده باشد؟ همه اینها به ارتباط مستقیم با خالق ما برمی گردد - زیرا همه ما به طور طبیعی در لحظه ناامیدی مانند نوزادی که برای کمک گریه می کند، تمایل داریم از او کمک بگیریم - که بهتر است به کمک ما بیاید و از کسی که تواناترتر است. ما را خلق کرد؟ برخی از ما می‌توانیم این را در زمان‌های راحتی و فراوانی «فراموش» کنیم، و شاید به همین دلیل است که گاهی اوقات لحظات مبارزه و سختی می‌تواند فرصتی برای روح ما ایجاد کند تا دوباره به هم متصل شود و به یاد بیاورد که از کجا آمده‌ایم و واقعاً برای چه کسی به آن تکیه می‌کنیم. زندگی و بنابراین دانش و خرد و رشد روحی و جسمی و عاطفی.

 

 

با کسب دانش و درک و حکمت از طریق «قلم» و از طریق تجربه، در مورد خود زندگی، در مورد وجود خود و محیط اطرافمان از جمله موجودات درون آن، به صفات زیبای خود خداوند می آموزیم. گاهی اوقات ما در زندگی خود با سختی‌ها و کشمکش‌ها و از دست دادن مواجه می‌شویم، اما اغلب در این زمان‌های شکسته است که بیشتر فرصت یادگیری را به دست می‌آوریم. انسان از طریق خود اندیشی و تفکر آگاهانه قادر است متضادهای هستی را مقایسه کند، زندگی در مقابل مرگ، عشق در مقابل نفرت، صلح در برابر جنگ، خوب در مقابل بد و غیره، و هر چه این تضادها را افراطی‌تر تجربه کنیم، واقعاً بیشتر می‌شویم. 'آنها را بشناس. به این ترتیب می‌توانیم یاد بگیریم که چگونه ویژگی‌هایی را که می‌خواهیم بخشی از آن باشیم انتخاب کنیم، خودمان با میل خود تصمیم بگیریم که آیا می‌خواهیم آن ویژگی‌ها را با دیگران به اشتراک بگذاریم یا نه، و انتخاب کنیم که یک زندگی خلاقانه یا مخرب را در درجات و سطوح مختلف بر اساس بهترین‌ها انتخاب کنیم. توانایی ها و استعدادهای ما - با استفاده از حواس شنوایی، بینایی، احساس و با استفاده از گفتار و رفتارمان. کسانی که از اعماق جهنم عبور کرده‌اند، احتمالاً می‌توانند واقعاً وضعیت «بهشت» و نحوه رسیدن به آنجا را با استفاده از خردی که در دوران سختی به دست آورده‌اند، قدر بدانند و «بشناسند».

 

بنابراین، از طریق دانش و خرد، ما می‌توانیم با اتصال به منبع آفرینش، منبع خرد، دانش و حقیقت و عشق، «خلاق‌تر» و «رشد» در هر دو مفهوم معنوی و فیزیکی باشیم. وقتی شروع به استفاده از دانش و درک خود می کنیم، خلاق می شویم  با توجه به توانایی ها و استعدادهای ما برای کمک به دیگران، مانند ظروف نور، یا مانند ریشه های درختی که به شاخه هایش آب می دهد - همه بخشی از همان درخت هستند که برای کمک به تغذیه بقیه خلقت میوه می دهند. مانند کودکانی که در این دنیا به دنیا می آیند، ما به طور طبیعی تمایل به یادگیری از محیط خود داریم، از طریق آنچه در کتاب ها از طریق خواندن و نوشتن نوشته شده است، از طریق راهنمایی هایی که از والدین و جوامعمان به ما منتقل شده است. اما از کجا بدانیم آنچه را که به عنوان «هدایت» دنبال می کنیم در واقع حقیقت واقعی است؟ همه ما به نقطه ای از زندگی خود می رسیم که تا حدودی قادر به انتخاب های خود با توجه به توانایی های فردی خود هستیم. سپس بر عهده ماست که این سؤالات را بپرسیم - و طبیعتاً به «حقیقت» تمایل داشته باشیم و حتی دانشی را که به ما منتقل شده است زیر سؤال ببریم. هر روحی مسیر و سفر و توانایی و آزادی خود را برای انجام این کار دارد. و تا زمانی که به اهمیت جستجوی حقیقت از طریق دانش و خرد و درک از طریق استفاده از منطق و عقل و تجربه متقاعد نشده باشیم - پس چگونه می توانیم بفهمیم که چه زمانی سؤال بپرسیم و در چه نقطه ای متوقف شویم؟

 

هر چه بیشتر بیاموزیم و دانش و درک به دست آوریم، اغلب بیشتر متوجه می شویم که معرفت جهانی هستی گسترده است، و در واقع ما بسیار اندک و فقط چیزهایی را می دانیم که مجاز به دانستن در مورد آن هستیم. سفر عرفانی به سوی معرفت که ما متوجه می‌شویم در واقع بی‌نهایت است، و این که خداوند پیوسته در حال خلق و تغییر خلقت است، بنابراین ادامه آن غیرممکن است. ما می دانیم که ما موجوداتی صرفاً مخلوق او هستیم، از یک جهت ناچیز، و از یک جهت خارق العاده هستیم - از این جهت که به ما این توانایی را داریم که به اذن او زیبایی های مخلوق و صفات او را تامل کنیم و درک کنیم. انتخاب کنید که آیا با استفاده از نعمت ها و فرصت هایی که به ما داده شده است او را پرستش کنیم یا نه. ما متوجه می شویم که وضعیتی که هستیم، حالتی است که بر اساس اراده الهی او انتخاب می کنیم و از ما دعوت شده است تا با استفاده از او به عنوان منبع خود و از خود به عنوان ظرف، در این جهان نقش فعالی از خلقت او داشته باشیم. برای نور و کلام او. هنگامی که در جستجوی حقیقت از طریق دانش و حکمت و فهم هستیم، می‌توانیم به نقطه‌ای در زندگی خود برسیم که «بدانیم» که کلام و راهنمایی او حقیقت است - و آن زمانی است که با او عهد می‌بندیم که تسلیم مقصودش باشیم و دستورات او را اطاعت کنیم. ، که ما بندگان نور او شویم. مثل این است که با خالق خود وارد رابطه شویم و او دوست ما شود. روح او ما را در هر کاری که به نام او می‌گوییم یا انجام می‌دهیم یاری می‌دهد، هنگامی که از دانش و درک برخوردار شود، تبدیل به یک عبادت می‌شود، و بنابراین برکت گیرندگان گفتار و رفتار ما نیز می‌شوند. آنچه ما به نام او خلق می کنیم برای کسانی که از آن استفاده می کنند یک برکت می شود - زیرا آنها را در سفرهای خود به قلمرو ناشناخته "کمک" می کند، به آنها کمک می کند تا با خالق خود نیز ارتباط برقرار کنند و به ظروف عشق و حکمت او تبدیل می شود. خانواده.

 

 

چگونه دانش می تواند به ما کمک کند؟

 

طبق کتاب مقدس ابراهیمی، با شناخت خوب و بد، "ترس" از خدا یا خودآگاهی به وجود می آید. زیرا با دانش و درک، توانایی تشخیص حق از باطل، حق از باطل، خوب از بد به وجود می آید، تا از طریق خرد بتوان شناخت خدا را به گونه ای به کار برد که به نفع خود و سایر خلقت باشد. خداوند. اما می بینیم که انسان خود را به فرقه های دینی زیادی تقسیم کرده است - هر کدام ادعا می کنند که حق با آنهاست و دیگران باطل - پس چگونه تشخیص دهیم که کدام فرقه در واقع حقیقت را می گوید؟ - باز هم با برداشتی که از کتب آسمانی ابراهیمی دارم، معتقدم که پاسخ در جستجوی حقیقت، با علم و حکمت و فهم و گشودن قلب ما به روی هدایت از جانب خداوند - منبع همه علم ما - است، اگر همه مردم از همه فرقه ها و فرقه ها این کار را انجام دهند. - من نمی دانم آیا اصلاً دین وجود خواهد داشت؟ زیرا ما می آموزیم که ادیان اصلی مفاهیم مشابهی را آموزش می دهند: عشق، صلح، مدارا، احترام، شفقت، مهربانی، عدالت، بخشش، سپاسگزاری، راستگویی و غیره...

 

 

از طریق دانش و درک، و از طریق به کارگیری آن در حکمت، به درستی و نادرستی می آموزیم. چه خوب و چه بد. بنابراین ما می توانیم آگاهانه انتخاب کنیم که از آنچه برای ما بد است دوری کنیم و به دنبال چیزهایی باشیم که خوب هستند. از طریق جست‌وجوی خیر، می‌توانیم ظروف نوری شویم که می‌توانیم خیر از بهشت را قادر به درخشیدن در تمام آنچه در این دنیای فیزیکی به دیگران می‌گوییم و انجام می‌دهیم، بدرخشد و خود و دیگران می‌توانیم از ثمرات عنایت او و تلاش‌های ما لذت ببریم. به گونه ای که صلح و عشق و شادی را برای جهانی که در آن زندگی می کنیم به ارمغان بیاورد. به این ترتیب ما انسان ها می توانیم به رفع مشکلات و رنج های جهان که ناشی از عدم شناخت خدا در قلمروهای پایین است کمک کنیم.  دانش. از طریق دانش و خرد و درک می آموزیم که چگونه خوب را از بد تشخیص دهیم و یاد می گیریم که چگونه این دو را از هم جدا کنیم. از طریق درک همه چیزهای خوب - ما در مورد ویژگی های خوب زیبای خالق خود و چگونگی به کار بردن این ویژگی ها در زندگی خود و در نتیجه تولید میوه به عنوان یک درخت که برای دیگران در بشریت مفید است، بیشتر می آموزیم. ما در این وجود فیزیکی به تصویری از خدا تبدیل می شویم و فرصتی برای خلاقیت با اراده او فراهم می کنیم. از طریق دانش همچنین می آموزیم که هر چه بیشتر «دانستیم» بیشتر متوجه می شویم که خیلی کم می دانیم و منبع دانش نزد خداست و بدون اتصال به او و پیوستن به او به عنوان منبع حیات و دانش ما. از طریق به یاد آوردن نام او در تمام آنچه می گوییم و به بهترین شکل ممکن انجام می دهیم - که ما هیچ هستیم و در نهایت خواهیم مرد. از طریق دانش ما در مورد هدف روح خود می آموزیم. از طریق جستجوی حقیقت، ما یاد می گیریم که چگونه با وفادار بودن به خالق خود به خودمان وفادار بمانیم، و اینکه تنها راه برای دستیابی به صلح و سعادت ابدی، تسلیم خواستن در برابر اراده اوست. ما همچنین می آموزیم که با دانش، مسئولیت می آید و به کارگیری دانشی که به دست می آوریم موهبتی است که می تواند به دیگران کمک کند و بنابراین واقعاً به خود کمک می کند تا حتی بیشتر به حضور خدا نزدیک شویم. بنابراین دروازه ای به سوی صلح ابدی از طریق دانش و به کارگیری صحیح آن است.

 

 

چگونه دانش می تواند به دیگران کمک کند؟

 

دانشی که از طریق یادگیری از دیگران، مطالعه و تجربه به دست می‌آوریم با ماست و ما با توجه به توانایی‌های مختلف خود حق انتخاب داریم که با آن چه کنیم. بیایید بپرسیم کتابی که تمام روز، سال به سال در یک قفسه کتاب در خانه ای خالی می نشیند یا به عنوان راز گرانبهایی در غاری در بیابان پنهان می شود، چه فایده ای دارد؟ دانش موجود در آن کتاب چه فایده ای برای خلقت دارد؟ کسی که از آن کتاب آگاهی دارد ممکن است انتخاب کند که برود و در یک جزیره زیبا زندگی کند و خود را از دیگران در این دنیا پنهان کند و خود را "خاص" بداند زیرا به آنها اجازه دسترسی به اطلاعاتی داده شده است که دیگران اکنون به آنها دسترسی ندارند. . تجربه سختی در اعماق آتش جهنم، جایی که افراد توانستند راه های خروج از آن را بیاموزند، حکمت را از طریق تجربه، بیاموزند، چه فایده ای دارد، اگر بنشینند و دیگران را ببینند که همان تجربه را تجربه می کنند. ، بدون دراز کردن دست یاری برای کمک به آن شخص با به اشتراک گذاشتن خرد خود در مورد راه هایی که می تواند در آن دوران سخت به او کمک کند؟ هر دوی این موقعیت‌ها چیزی کم دارند- آن «عشق» است. اگر دانش و خرد و درک می تواند ما را قادر سازد تا حقیقت را جستجو کنیم و در مورد صفات زیبای خداوند بیاموزیم که چگونه در زندگی خود گنجانده شود - چه زیبایی دارد اگر نتوانیم از دانش خود برای ساختن استفاده کنیم. تفاوتی با دنیای اطرافمان به گونه ای است که یاد گرفته ایم "مثبت" باشیم؟ آیا این «تکبر» نیست که فرض کنیم ما نسبت به دیگران سزاوارتر به آن دانش هستیم؟ این دانش در دست چه کسی است؟ آیا مال ماست یا از آن دانای هستی - آفریدگار ما که ظاهر و غیب را می داند؟ آیا ما فرض می کنیم که دانشی که داریم «کافی» است که به ما آرامش درونی بدهد؟ اگر اینطور باشد، ما احمق های مغرور هستیم و هر جا که می رویم، هر جا که بخواهیم فرار کنیم، منفی بافی ما را احاطه می کند. زیرا با دانشی که از کتاب مقدس می آموزیم، مسئولیتی به همراه دارد. مسئولیتی است که از آن عاقلانه استفاده کنیم و از آن سپاسگزار باشیم و با منبع دانش مرتبط بمانیم تا بتوانیم به رشد خود ادامه دهیم و به او نزدیک شویم. ناسپاسی و این باور که ما به چیزی سزاوارتر از دیگری هستیم، یا «خاص» هستیم، منجر به غرور می‌شود که پس از آن به «انسداد» توانایی ما تبدیل می‌شود تا ظرف نور و حکمت او باشیم. .

 

بنابراین، اگر ما با میل و رغبت انتخاب کنیم که آن دانش را با «خلاق» بودن با دیگران به اشتراک بگذاریم، می تواند به ما کمک کند. برای درک معنای واقعی دانش در دستان خود، به درک و خرد نیاز داریم. درک مستلزم استفاده از عقل و منطق و نیازمند ذهن متمایل به حقیقت است. شریک شدن با دیگران نیازمند عشق و اطاعت و فروتنی و قلبی باز است.

 

به همه بشریت نوعی دانش اعطا شده است که می توانند با توجه به بهترین توانایی های خود برای کمک به دیگران از آن استفاده کنند. خواه این چیزی باشد که آنها در زمان های چالش برانگیز یاد گرفته اند، چه از طریق خواندن باشد، چه چیزی باشد که از معلمان یا والدینشان آموخته اند. حتی فقط "بودن" و به اشتراک گذاشتن سکوت می تواند راهی برای به اشتراک گذاشتن دانش از طریق اعمال محبت آمیز باشد - یک لبخند، یک نگاه دوستانه به روح دیگری، زیرا مطمئناً اعمال بلندتر از کلمات صحبت می کنند؟ هر کاری که ما انجام می دهیم که می تواند به نفع شخص یا موجود دیگری در این دنیا باشد، می تواند به این طریق به اشتراک گذاری دانش برای کمک به دیگران از طریق عشق در نظر گرفته شود.

 

اما طبق کتاب مقدس ابراهیمی، هر چه بیشتر داشته باشیم، از ما بیشتر انتظار می رود، هر چه کمتر بدهیم، بیشتر از ما گرفته می شود و هر چه کمتر داشته باشیم، از ما کمتر انتظار می رود. زیرا هیچ روحی بیش از ظرفیت خود وظیفه ای بر عهده ندارد و خداوند به توانایی ها و مسیرها و سفرهای فردی ما داناست. یادآوری این نکته مهم است که در طول سفرهایمان برای جستجو و به اشتراک گذاشتن دانش که دیگران را در مسیر آنها قضاوت نمی‌کنیم، روی سفرهای خود تمرکز کنیم زیرا فقط مسئول ذهن و روح قلب خود خواهیم بود.

 

اغلب مردم متوجه می شوند که وقتی شروع به اشتراک گذاری عشق و دانشی می کنند که به دست آورده اند، به آنها یک جواب می دهد  احساس "آرامش" در درون، زیرا هدفی را برای مبارزات روحی ما ایجاد می کند که با ایجاد تغییر مثبت در زندگی دیگران از آن عبور کرده ایم. این مانند یک عمل فداکاری و از خودگذشتگی می شود - و این راهی است به سوی آرامش درونی.

 

 

چگونه می توانیم آگاه تر شویم؟

 

 

با توجه به درک من از کتاب مقدس - در اینجا چند راه وجود دارد که می تواند به ما کمک کند تا آگاه تر شویم:

 

رجوع به منبع معرفت خود، خالق ما - از او راهنمایی طلبید و به حقیقت گرایش داشت. دعا برای علم و حکمت به جای نعمت‌های مادی می‌تواند کاری دشوار باشد، اما بدون گفتن و انجام آن - ما تأیید نمی‌کنیم که این همان چیزی است که قلب ما واقعاً به دنبال آن است. دروازه های دانش و خرد زمانی باز می شود که روح ما بداند که قلب ما واقعاً آن را می خواهد.

 

قدردانی از نعمت‌هایمان - با به اشتراک گذاشتن آن با دیگران و استفاده از نعمت‌هایمان برای نفع بشریت و خلقت

 

فروتنی- عدم فرض این که ما بیشتر از دیگران «می دانیم»، یا از دیگران «بهتر» یا «لایق تر» هستیم. خود را خودکفا فرض نکنیم و اذعان کنیم که اگر او بخواهد می‌توان تمام داشته‌هایمان را از ما گرفت. در دستان او کلیدهای دانش همه چیز اعم از دیده و غیب است. وقتی به نقطه‌ای می‌رسیم که فکر می‌کنیم همه چیز را می‌دانیم، دیگر رشد نمی‌کنیم - دانش راهی بی‌نهایت به سوی خداست.

 

به سخنان دیگران گوش دهید و از خرد و تجربه و دانش آنها بیاموزید

 

از منطق و دلیل استفاده کنید تا حقیقت را در همه چیزهایی که می شنوید یا یاد می گیرید زیر سوال ببرید - چگونه می توانیم بدون پرسیدن سؤال و تأمل در مورد اطلاعاتی که به ما نشان داده شده است به پاسخ ها برسیم؟ اغلب ما می بینیم که در جایی که "تضاد" وجود دارد، دروغ وجود دارد و بنابراین استفاده از منطق و دلیل برای کمک به تشخیص حقیقت از باطل مهم است.

 

همیشه راستگو باشید همه ما اشتباه می کنیم، اما آنچه واقعا مهم است این است که نیت ما پاک و پاک باشد. وقتی خطاهای خود را یاد می گیریم - بیایید برای آمرزش به خدا پناه ببریم و از آن درس بگیریم و راه خود را اصلاح کنیم - به این ترتیب نشان می دهیم که در این مسیر جستجوی حقیقت هستیم و در عین حال سعی می کنیم خودمان تا حد امکان صادق باشیم.

 

انجام کارهای محبت آمیز و نیکوکاری در حالی که به دنبال علم هستید - این به خود کمک می کند تا به خود یادآوری کنیم و به خودمان تأیید کنیم که دلیل دانش طلبی در واقع کمک به دیگران در آن است - زیرا با دانش مسئولیت می آید و مهم است که خود را آماده کنیم. ارواح برای سفری که موانع را برای آنچه وارد می شود برطرف می کند و راه را برای آنچه ما را ترک می کند نیز باز می کند. هر دلیل دیگری برای مایل به کسب دانش برای خود است و این می تواند توانایی ما را برای رشد و درک محدود کند.

 

 

سفر - سفر بیرونی، می تواند منعکس کننده و کمک به سفرهای درونی ما باشد. خداوند هم ظاهر است، هم باطن، هم بالا و هم پایین، عقب و جلو. وجهه اوست به هر سو که بگردیم مشرق و مغرب از آن اوست. سفر ظاهری و درونی و تغییر مداوم و تسلیم شدن به خدای روزی و فراوانی، تجربه‌ای بسیار آزاد است و می‌تواند به بازکردن ذهن و روح ما به سوی منبعی بی‌نهایت از دانش و خرد از طریق تأمل و آگاهی کمک کند و به ما کمک کند تا زندگی کنیم. در حال حاضر.

 

نظم و انضباط را از طریق نماز و صدقه و فداکاری/ اعمال از خودگذشتگی برقرار کنید. یاد خدا تا حد امکان در تمام کارهایی که انجام می دهیم، ذهن و روح ما را در هر لحظه برای یادگیری و دیدن و شنیدن و احساس کردن باز نگه می دارد. وقتی به نقطه‌ای می‌رسیم که حضور او را در درون و اطراف خود احساس می‌کنیم، می‌توانیم نگرانی‌ها و موانعی را که بر سر راهمان قرار می‌گیرد «رها کنیم»، زیرا آن را «فرصتی» برای یادگیری بیشتر می‌بینیم. به این ترتیب به ما شجاعت و قدرت داده می شود تا بدون ترس با اعماق آتش جهنم روبرو شویم - زیرا ما کاملاً تسلیم اراده الهی او هستیم و هر آنچه بر سر راهمان می آید را می پذیریم - تا زمانی که ما نیز بهترین تلاش خود را می کنیم - به بهترین نحو. پتانسیل های ما با استفاده از هر آنچه در طول راه داریم.

نوشته‌های فوق بر اساس تأملات لاله تونسر است - که تلاش می‌کند تا کلماتی را در مورد دانش در قالب کلمات بیان کند - باشد که او همه ما را هدایت کند و ما را در دانش و خرد بیفزاید ... ( لطفاً به admin@universalgodmessageofpeace ایمیل بزنید. هر گونه نظر یا سوال یا ایده ای در مورد چگونگی بهبود این صفحه دارید)

این صفحه مطابق با بهترین دانش و درک ما توسعه خواهد یافت

نقل قول های کتاب مقدس در مورد "دانش"

«قلب عاقل دانش می‌یابد و گوش خردمند دانش می‌جوید». امثال 18:15

ترس از خداوند آغاز دانش است. احمق ها حکمت و آموزش را تحقیر می کنند. امثال 1: 7

زیرا حکمت در دل تو خواهد آمد و دانش برای روح تو خوشایند خواهد بود. امثال 2:10

قوم من به دلیل عدم آگاهی نابود شده اند. چون تو دانش را رد کردی، من تو را از کشیش بودن من طرد می کنم. و چون شریعت خدای خود را فراموش کرده ای، من نیز فرزندان تو را فراموش خواهم کرد. هر چه بیشتر می‌شدند، بیشتر به من گناه می‌کردند. من شکوه آنها را به شرم تبدیل خواهم کرد. هوشع 4: 6-7

مرد عاقل سرشار از نیرو است و مرد دانا قدرت خود را افزایش می دهد امثال 24:5

دل خردمند به دنبال علم است، اما دهان احمقان از حماقت تغذیه می کند. امثال 15:14

تعلیم مرا به جای نقره، و دانش را به جای طلای برگزیده بگیر، امثال 8:10
 

پسرم، تعلیم مرا فراموش مکن، اما بگذار قلبت احکام مرا نگاه دارد، زیرا روزها و سالهای عمر و آرامش بر تو خواهد افزود. مبادا عشق استوار و وفاداری شما را رها کند. آنها را به دور گردن خود ببندید. آنها را روی لوح دلت بنویس. پس در پیشگاه خدا و انسان فیض و موفقیت خوبی خواهید یافت. با تمام دل بر خداوند توکل کن و بر عقل خود تکیه مکن. ... امثال 3: 1-35

هر که انضباط را دوست دارد دانش را دوست دارد، اما کسی که از سرزنش متنفر است احمق است. امثال 12:1

داوری و دانش را به من بیاموز، زیرا به احکام تو ایمان دارم. مزمور 119:66

زیرا خداوند حکمت می بخشد. از دهان او دانش و فهم بیرون می آید. امثال ۲: ۶

قوم من به دلیل عدم آگاهی نابود شده اند. چون تو دانش را رد کردی، من تو را از کشیش بودن من طرد می کنم. و چون شریعت خدای خود را فراموش کرده ای، من نیز فرزندان تو را فراموش خواهم کرد. هوشع 4:6

پسرم، اگر سخنان مرا بپذیری و احکام مرا نزد خود ذخیر کنی، گوش خود را به حکمت و دلت را به فهم متمایل کن. آری، اگر برای بصیرت فریاد بزنی و صدای خود را برای فهم بلند کنی، اگر آن را مانند نقره بجویی و آن را مانند گنج های پنهان جستجو کنی، آنگاه ترس خداوند را درک خواهی کرد و معرفت خدا را پیدا خواهی کرد. ... امثال 2: 1-22

دانایان بشنوند و در آموختنشان بیفزایند، و دانا، راهنمایی پیدا کند، امثال 1: 5


اگر کسی از شما عقلش کم است، از خدا بخواهد که به همه سخاوتمندانه و بدون ملامت عطا می کند و به او داده می شود. یعقوب 1:5
 

زیرا حفظ حکمت مانند حفظ پول است و امتیاز علم این است که عقل جان صاحب آن را حفظ می کند. جامعه 7:12

زیرا من به جای قربانیهای سوختنی، محبت استوار و نه قربانی، معرفت خدا را میل دارم. هوشع 6:6

ترس از خداوند سرآغاز حکمت است و معرفت حضرت قدوس بصیرت است. امثال 9:10

«ای ساده لوحان تا کی دوست دارید ساده باشید؟ تا کی تمسخرکنندگان از تمسخر خود لذت خواهند برد و احمق ها از دانش متنفرند؟ امثال 1:22

زیرا حکمت در دل تو خواهد آمد و دانش برای روح تو خوشایند خواهد بود. احتیاط مراقب شما خواهد بود، خرد از شما محافظت خواهد کرد امثال 2:10-11

ترس از خداوند آغاز حکمت است. همه کسانی که آن را تمرین می کنند درک خوبی دارند. ستایش او جاودانه است! مزمور 111:10

زیرا آنها از دانش متنفر بودند و ترس از خداوند را انتخاب نکردند، امثال 1:29

اما از درخت معرفت خیر و شر نخورید، زیرا در روزی که از آن بخورید حتماً خواهید مرد.» پیدایش 2:17

آنگاه خداوند خدا گفت: «اینک، آن مرد در شناخت نیک و بد مانند یکی از ما شده است. حال مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز بگیرد و بخورد و تا ابد زنده بماند—» پیدایش 3:22

اما تو، دانیال، سخنان را ببند و کتاب را تا زمان آخر مهر کن. بسیاری به این سو و آن سو خواهند دوید و دانش افزایش خواهد یافت.» دانیال 12:4

اما حکمت از بالا ابتدا خالص است، سپس صلح آمیز، ملایم، به روی عقل باز، سرشار از رحمت و ثمرات خوب، بی طرف و صادق است. یعقوب 3:17

و روح خداوند، روح حکمت و فهم، روح مشورت و قدرت، روح معرفت و ترس از خداوند بر او خواهد بود. اشعیا 11:2

چه کسی از شما عاقل و فهیم است؟ با رفتار نیک خود، اعمال خود را به نرمی خرد نشان دهد. اما اگر در دل خود حسادت تلخ و جاه طلبی خودخواهانه دارید، لاف نزنید و به حق دروغ نگویید. این حکمتی نیست که از بالا نازل می شود، بلکه زمینی، غیر روحانی و اهریمنی است. زیرا در جایی که حسادت و جاه طلبی وجود داشته باشد، بی نظمی و هر عمل زشتی وجود خواهد داشت. اما حکمت از بالا ابتدا خالص است، سپس صلح آمیز، ملایم، به روی عقل باز، سرشار از رحمت و ثمرات خوب، بی طرف و صادق است. ... یعقوب 3:13-18

روز به روز سخن می ریزد و شب به شب دانش را آشکار می کند. مزمور 19:2

پس به بنده خود عقل عاقل بده تا بر قومت حکومت کند تا خوب و بد را تشخیص دهم، زیرا چه کسی می تواند بر این قوم بزرگ تو حکومت کند؟» اول پادشاهان 3:9


آنها در تمام کوه مقدس من صدمه نخواهند زد و ویران نخواهند شد. زیرا که زمین از معرفت خداوند پر خواهد شد، چنانکه آب دریا را می پوشاند. اشعیا 11:9

بدانید که حکمت برای روح شما چنین است. اگر آن را پیدا کردی، آینده ای خواهد بود و امیدت قطع نخواهد شد. امثال 24:14


طلا و سنگهای گرانبها فراوان است، اما لبهای دانش جواهر گرانبهایی است. امثال 20:15

به علم او اعماق گشوده شد و ابرها شبنم را فرو ریختند. امثال 3:20

از نظر خود عاقل نباش. از خداوند بترسید و از بدی دور شوید. امثال 3: 7

و حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد.» یوحنا 8:32

وقتی غرور فرا می رسد، رسوایی می آید، اما خرد نزد فروتنان است. امثال 11:2

علم نجات را به قوم خود در بخشش گناهانشان بدهد. لوقا 1:77

پس به ما بیاموز که روزهایمان را بشماریم تا بتوانیم قلبی خردمند بدست آوریم. مزمور 90:12

و او به انسان گفت: "اینک ترس از خداوند حکمت است و دور شدن از بدی عقل است." ایوب 28:28

به دست آوردن عقل چه بهتر از طلا! به دست آوردن درک، انتخاب شدن به جای نقره است. امثال 16:16

با گستاخی چیزی جز نزاع حاصل نمی شود، اما با پند گیرندگان حکمت است. امثال 13:10

زیرا زمین از معرفت جلال خداوند پر خواهد شد چنانکه آب دریا را می پوشاند. حبقوق 2:14

امثال سلیمان پسر داوود پادشاه اسرائیل: حکمت و آموزه را بشناسی، سخنان بصیرت را بفهمی، در رفتار عاقلانه، در عدالت، عدالت و انصاف آموزش ببینی. برای ساده‌اندیشی احتیاط و به جوانان دانش و دانایی بخشید- خردمندان بشنوند و در آموختنشان بیفزایند و خردمند راهنمائی پیدا کند... امثال 1: 1-33

هر که عقل پیدا کند روح خود را دوست دارد. کسی که درک را حفظ کند، خوبی ها را کشف خواهد کرد. امثال 19:8

خرد با پیران است و فهم در طول روزها. ایوب 12:12

زیرا که لبهای کاهن باید دانش را حفظ کند و مردم باید از دهان او تعلیم بگیرند، زیرا او فرستاده خداوند صبایوت است. ملاکی 2:7

نمیدونستی؟ نشنیده ای؟ خداوند خدای ابدی و خالق انتهای زمین است. او غش نمی کند و خسته نمی شود. درک او غیرقابل جستجو است. اشعیا 40:28


زیرا در حکمت بسیار آزار فراوان است و هر که دانش را بیفزاید، اندوه را افزون می کند. جامعه 1:18

یک احمق از فهمیدن لذت نمی برد، بلکه فقط از بیان عقیده خود لذت می برد. امثال 18:2


آرزوی بدون علم خوب نیست و هر که با پاهایش شتاب کند راهش را گم کرده است. امثال 19:2
 

و خداوند خداوند از زمین هر درختی را پدید آورد که برای دیدنش خوشایند و برای غذا خوب است. درخت حیات در میان باغ بود و درخت شناخت نیک و بد. پیدایش 2:9

وای بر شما وکلا! زیرا کلید دانش را از خود گرفته ای. شما وارد نشدید و مانع ورود کنندگان شدید.» لوقا 11:52

ای خدای پدرانم، تو را شکر و ستایش می‌کنم، زیرا به من حکمت و قدرت بخشیدی، و آنچه را که از تو خواستیم، به من نشان دادی، زیرا که امر پادشاه را به ما اطلاع دادی.» دانیال 2:23

ترس از خداوند تعلیم حکمت است و فروتنی مقدم بر عزت است. امثال 15:33

چه کسی از شما عاقل و فهیم است؟ با رفتار نیک خود، اعمال خود را به نرمی خرد نشان دهد. یعقوب 3:13

او زمان و فصل را تغییر می دهد. او پادشاهان را بر می دارد و پادشاهان را برپا می کند. به خردمندان حکمت و به خردمندان دانش می بخشد. دانیال 2:21

«پس هر که این سخنان مرا بشنود و انجام دهد مانند مرد حکیمی خواهد بود که خانه خود را بر صخره بنا کرد. متی 7:24

و او ثبات روزگار شما و فراوانی نجات و حکمت و دانش خواهد بود. ترس خداوند گنج صهیون است. اشعیا 33:6

آغاز خرد این است: حکمت را بدست آورید، و هر چه به دست آورید، بصیرت بگیرید. امثال 4: 7

کسی که دیر خشمگین باشد، خرد و شعور دارد، اما کسی که عجول است، حماقت را بزرگ می‌کند. امثال 14:29

اكنون آدم، زن خود حوا را شناخت و او حامله شد و قابيل را به دنيا آورد و گفت: «من به كمك خداوند مردي به دست آوردم.» پیدایش 4:1

عاقل دل احکام را دریافت خواهد کرد، اما احمق غرغرو به هلاکت خواهد رسید. امثال 10:8

در آن شب خداوند بر سلیمان ظاهر شد و به او گفت: آنچه به تو می دهم بخواه. و سلیمان به خدا گفت: «تو به پدرم داوود محبت فراوان و استوار کردی و مرا به جای او پادشاه کردی. خداوندا، کلام تو به پدرم داوود اکنون برآورده شود، زیرا تو مرا بر قومی به تعداد خاک زمین پادشاه کردی. اکنون به من حکمت و دانش عطا کن که بیرون بروم و در حضور این قوم وارد شوم، زیرا چه کسی می تواند بر این قوم تو که این چنین بزرگ است حکومت کند؟» خداوند به سلیمان پاسخ داد: «زیرا این در دل تو بود و مال و مال و آبرو و جان کسانی را که از تو متنفرند نخواستی و حتی عمر طولانی نخواستی، بلکه برای خود حکمت و دانش خواستی که تو بر قوم من که تو را پادشاه کرده ام حکومت کن... دوم تواریخ 1: 7-12

اکنون مار از هر جانور صحرا که خداوند خداوند آفریده بود حیله گرتر بود. او به زن گفت: «آیا واقعاً خدا گفته است که از هیچ درختی در باغ نخورید؟» و زن به مار گفت: «ما می‌توانیم از میوه درختان باغ بخوریم، اما خدا گفت: «از میوه درختی که در وسط باغ است نخوری و به آن دست نزنی. تا مبادا بمیری.» اما مار به زن گفت: «حتما نخواهی مرد. زیرا خدا می‌داند که وقتی از آن بخورید چشمان شما باز می‌شود و مانند خدا خواهید بود و نیک و بد را می‌شناسید.» ... پیدایش 3: 1-24

حس خوب برای کسی که آن را دارد چشمه ی حیات است، اما آموزش احمق ها حماقت است. امثال 16:22

این نیز از جانب پروردگار صبایوت آمده است. او در پند و اندرز فوق العاده و در حکمت عالی است. اشعیا 28:29

احتیاط مراقب شما خواهد بود، عقل شما را محافظت خواهد کرد. امثال 2:11

در مورد این چهار جوان، خداوند به آنها دانش و مهارت در تمام ادب و حکمت عطا کرد و دانیال در همه رؤیاها و رویاها درک داشت. دانیال 1:17

در حال حاضر همه انضباط به جای خوشایند دردناک به نظر می رسد، اما بعداً ثمره صلح آمیز عدالت را برای کسانی که توسط آن تربیت شده اند به ارمغان می آورد. عبرانیان 12:11

نصیحت را بشنوید و آموزه ها را بپذیرید تا در آینده به خرد برسید. امثال 19:20

«هیچ معبودی جز او نیست، این گواه خدا و فرشتگان او و دانش‌مندان است که بر عدالت ایستاده‌اند. معبودی جز او نیست که توانا و حکیم است.» قرآن، 3:18

"اعلام! (یا بخوان!) به نام پروردگارت و نعمتی که انسان را از خون بسته شده آفرید و آفرید. و پروردگارت بخشنده‌ترین است، همان کسی که قلم را آموخت و به انسان آنچه را که نمی‌دانست آموخت.» قرآن، 96:1-5

«و كسانى كه در راه ما جهاد كنند، قطعاً آنان را به راههاى خود هدايت مى‏كنيم، زيرا خداوند.
  با کسانی است که درست می کنند»  قرآن، 29:69

«...و هنگامی که به شما گفته شد برخیزید، برخیزید. خداوند
  کسانی از شما را که ایمان آورده اند و به آنها علم داده شده است، به درجات (و درجات مناسب) ارتقا می دهد. و خدا  به هر کاری که می کنید آگاه است.» قرآن، 58:11

بگو: «خدایا
  حقیقت را گفته است پس از دین ابراهیم پیروی کن که به سوی حق گرایش داشته باش. و او از مشرکان نبود.» قرآن 3:95

بگو: هیچ کس در آسمانها و زمین غیب را جز خدا نمی داند و نمی دانند چه زمانی برانگیخته می شوند. قرآن 27:65

او خداست؛ خدایی جز او نیست. او دانای غیب و آشکار است; او بخشنده و مهربان است. قرآن 59:22

«اما شاید از چیزی متنفر باشید و آن برای شما خوب باشد. و چه بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است. و خدا می داند، در حالی که شما نمی دانید.» قرآن، 2:216

گفتند: منزهی! ما جز آنچه به ما آموختی علم نداریم. همانا تو دانای حکیمی.» قرآن، 2:32

«...و بگو: پروردگارا، علم مرا بیفزا» ، قرآن، 20:114.

قرآن، 2:269: «... به هر که حکمت داده شود، خیر بزرگی به او داده شده است».

«و کلیدهای غیب نزد اوست. جز او کسی آنها را نمی شناسد. و آنچه را در خشکی و دریاست می داند. برگی نمی افتد مگر اینکه او می داند. و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ مرطوب و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن نوشته شده باشد.» (6:59)

او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرده است که آیات اصلی یا اساسی در آن است. آنها اساس کتاب هستند: برخی دیگر تمثیلی هستند. ولى كسانى كه در دل‌هايشان انحراف است از آن قسمتى كه تمثيل است پيروى مى‌كنند و در جستجوى اختلاف و جستجوى معانى پنهان آن هستند، ولى جز خدا كسى از معانى پنهان آن آگاهى ندارد. و کسانی که در علم استوار هستند می گویند: ما به کتاب ایمان آوردیم، تمام آن از جانب پروردگار ماست، و جز خردمندان رسالت را درک نمی کنند. قرآن 3:7

به هر کس که بخواهد حکمت می دهد و به هر کس حکمت داده شده، قطعاً خیر بسیار به او داده شده است. و جز خردمندان یاد نمی کنند. قرآن 2:269

«خداوند بر مؤمنان نعمت [بزرگ] عطا کرد، هنگامی که در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها می‌خواند و آنها را پاک می‌کرد و به آنها کتاب و حکمت می‌آموزید، هر چند قبلاً در گمراهی آشکاری بودند». قرآن 3:164

بخوان به نام پروردگارت که انسان را از لخته (خون بسته) آفرید. بخوان و پروردگارت سخاوتمندترین است که با قلم تعلیم داد و به انسان آنچه را که نمی دانست آموخت. قرآن 96: 1-5

و «ای آدم، تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و از هر کجا که خواستید بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران شوید». قرآن 7:19

و اسماء را به آدم آموخت - همه آنها را. سپس آنها را به فرشتگان نشان داد و گفت: اگر راست می گویید مرا از نام اینها آگاه کنید. گفتند: منزهی، ما جز آنچه به ما آموختی علم نداریم، همانا تو دانای حکیمی. گفت: ای آدم، آنها را از نامهایشان آگاه کن. و چون نامشان را به آنان خبر داد، گفت: «آیا به شما نگفتم که من غیب آسمان ها و زمین را می دانم و آنچه را آشکار می کنید و پنهان می دارید می دانم». و [یاد کن] هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید». پس جز ابلیس سجده کردند. نپذیرفت و تکبر کرد و از کافران شد. و گفتیم ای آدم، تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و از هر کجا که می خواهید از آن به فراوانی بخورید، و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد. ولى شيطان آنها را از آن خارج كرد و آنها را از آن [حالت]ى كه در آن بودند خارج كرد. و گفتیم: [همگی] دشمن یکدیگر فرود آیید، تا مدتی در زمین جایگاهی برای اقامت و روزی خواهید داشت. سپس آدم از پروردگارش سخنی دریافت کرد و توبه او را پذیرفت. همانا اوست که توبه پذیر و مهربان است. گفتیم: همگی از آن فرود آیید، و هنگامی که هدایتی از جانب من به شما رسید، هر کس از هدایت من پیروی کند، نه ترسی بر آنان باشد و نه اندوهگین شوند، و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، اصحاب آتشند و جاودانه در آن خواهند بود». قرآن 2:35-40

او آنچه را در آسمانها و زمین است می‌داند و آنچه را پنهان دارید و آنچه را آشکار می‌کنید می‌داند. و خداوند به آنچه در سینه هاست داناست . قرآن 64:4

این صفحه در حال حاضر تحت توسعه است. اگر می‌خواهید مشارکت کنید و افکار، دیدگاه‌ها و ایده‌های خود را با ما به اشتراک بگذارید، لطفاً به ایمیل ما ایمیل بزنید تا دیدگاه شما را بخوانیم و در مورد آن تأمل کنیم: درود و برکت.

admin@universalgodmessageofpeace.org

bottom of page